درباره مدرسه شکلات سازی شیرین سلیمی ...

ما آدم‌ها رویاهایی داریم. علایق و دلبستگی‌هایی که اکثرمان در مسیر زندگی نمی‌توانیم به آنها برسیم و این رویاها تبدیل به خاطره و افسوس می‌شوند و گاهی هم کلا از یاد می‌بریم و در طوفان زندگی روزمرگی می‌کنیم و روزها برایمان یکی بعد دیگری می‌گذرند.
من در خانواده‌ای فرهنگی و دامان پدر و مادری بزرگ شده و رشد کردم که تمام تلاش آنها داشتن ایده‌آل‌ترین و بهترین فرزند بود. پدرم فارغ‌التحصیل دانشگاه بود و در دیدگاه او من می‌بایست چندین پله بالاتر و درجه یک‌تر از هم سن و سالانم می‌بودم و در بهترین دانشگاه‌ها درس می‌خواندم.
با این اوصاف تمام دوران نوجوانی من ختم شد به درس خواندن و مطالعه و کلاس‌های زبان، گاهی خوشنویسی و هنر، بعد از فارغ‌التحصیلی در رشته مهندسی شیمی به تدریس مشغول شدم و خوشنویسی و نقاشی و انجام هر کار هنری که به چشمم می‌آمد اولویت‌های زندگی‌ام شدند. من با مدرک شیمی کاربردی فارغ‌‌التحصیل شدم و مشغول به تدریس در دبیرستان دخترانه، اما عصرها درکلاس‌های انجمن خوشنویسان با بوی مرکب و صدای کشیده شدن قلم روی کاغذهای گلاسه نفس می‌کشیدم. در دوران تحصیل رشته سخت و سنگینی انتخاب کرده بودم که با روحیه هنری و لطیفم بسیار فاصله داشت. ساعت‌های طولانی ایستادن در آزمایشگاه و ترکیب مواد شیمیایی و درس‌های سخت و سنگین و مباحث علمی شیمی اطرافم پوسته سختی ایجاد کرده بود که آن را دوست نداشتم .

سال‌ها از آن دوران گذشته بود و من در کنار همسر و فرزندانم در عین خوشبختی و حال خوبی که داشتم خلا بزرگی را حس می‌کردم. آشپزی و عروسک‌دوزی و انجام همه کارهای هنری بهترین تایم گذران روزهای من بود.

کم کم وارد دنیای خوراکی‌ها شدم. آشپزی و پخت شیرینی و تماشای صورت غرق لذت خانواده‌ام حین خوردن خوراکی‌ها بهترین و جذاب‌ترین تفریحم بود.

متوجه شدم در بدترین شرایط روحی و جسمی با ورود به  آشپزخانه و ترکیب رنگ‌ها و مواد غذایی مختلف و پخت‌وپز و خلق غذاهای جدید 180 درجه حالم بهتر شده و حتی دردهای جسمی هم اگر می‌بود فراموش می‌شد.

متوجه شدم علاقه بسیار زیادی به ترکیب مواد و چشیدن طعم‌های مختلف و ساختن خوراکی‌های جدید دارم. در این بین لابه‌لای این حس‌های خوب با ترجمه‌ها و رسپی‌های شکلات‌سازی مواجه شدم و کم‌کم تمام من لبریز شد از شکلات و دریافت حس خوب و لذت‌بخشی که افراد بعد از خوردن این خوشمزه جذاب به من منتقل می‌کردند.

شکلات دست ساز از ساخته‌های جدید و بسیار گران قیمت کشورهای اروپایی بود و جزو خوراکی‌های گران‌قیمت و لاکچری محسوب می‌شد. ساخت و خلق شکلات دست ساز آمیخته‌ای از هنر و خلاقیت و آشپزی بود.

و من می‌توانستم تمام پتانسیل جمع شده درونی خودم را که سال‌ها سرکوب می‌کردم در این راه آزاد کرده و با فکر به داشتن دستان پر قدرت و هنرهای تجسمی که در این سال‌ها آموخته و باز هم می‌آموختم دلگرم بودم. روزها سپری می‌شد و من کم‌کم به فکر تولید بیشتر افتادم. یک روز که با یکی از دوستان قدیمی خودم صحبت می‌کردم و از رویاهای توی ذهنم می‌گفتم با استقبال قشنگی از طرف او  مواجه شدم و قرار شد با کمک هم تولیدات شکلات دستساز را استارت بزنیم. ما از صفر شروع کردیم، شرکت در دوره‌های آموزشی پشت سر هم، شناخت بازار، آموختن چگونگی فروش و تهیه بهترین وسایل و بهترین بسته‌بندی‌های مشتری‌پسند و کارآموزی و حضور کنار دست اساتید شکلات‌سازی مطرح ایرانی و خارج از کشور از اولویت‌های ما بود. تصمیم گرفته بودیم به بهترین حالت ممکن تمام تکنیک‌ها و قوانین کار را بیاموزیم و قدم به قدم پیش برویم.

بعضی از روزها خیلی خسته می‌شدیم، فشار کار و کلاس‌های زیاد و مسائل زندگی و روزمرگی‌های یک زن که در زندگی متاهلی نقش‌های دیگری هم داشت باعث می‌شد شب‌ها با تنی خسته به رختخواب بروم، اما اراده ما و نیت‌مان جلوی همه این اتفاقات خودنمایی می‌کرد. مواد اولیه شکلات وارداتی و بسیار کم‌یاب بود، گاهی مجبور می‌شدیم تمام فروشگاه‌های مرتبط به این کار را برای یک مدل قالب یا یک مدل شکلات پایه بگردیم.

به‌خاطر تحریم و شرایط کشور مواد اولیه به سختی به دست‌مان می‌رسید و می‌بایست هفته‌ها زودتر سفارش می‌دادیم. اما این اتفاق خوب بود و ما بسیار خستگی‌ناپذیر شده بودیم.

هر دوی ما رسیدگی به زندگی متاهلی و همسر و فرزندان‌مان هم داشتیم و روزهایی می‌رسید که ساعت‌های طولانی کار می‌کردیم و پیش می‌آمد که شکلات‌ها خراب می‌شد و خستگی همه جانبه آوار می‌شد بر پیکرمان، اما عشق به کار و علاقه من به این هنر بالاتر ازین حرف‌ها بود و مانع پیشرفت‌مان نمی‌شد.

هر روز استوارتر و قوی‌تر مشغول به کار می‌شدیم و با دیدن رضایت مشتری‌ها و پیام‌های پر از محبت‌شان برای ادامه این راه سخت و پر از چالش محکم‌تر و با دقت‌تر گام برمی‌داشتبم… کم‌کم بازار را شناختیم و محصولات را تولید و عرضه کردیم و با بهترین واکنش‌ها مواجه شدیم. سال‌ها زندگی کردن در خانواده فرهنگی که شغل همگی آموختن به دیگران بود و علاقه‌ام به تدریس، از من معلمی حرفه‌ای در این حرفه ساخت. برای همین پلان کاری فرین‌کوکوآ را برای آموزش درست، تکنیکی و دلسوزانه به افرادی که قصد داشتند با هزینه‌های کم و شرایط محدود زندگی، در خانه خود صاحب شغل شوند بستیم و کلاس‌های آموزشی حضوری را استارت زدیم. در کنار این ماجراها پیام‌های بسیاری داشتیم از کسانی‌که ساکن تهران نبودند و شرایط سفر به تهران و حضور در کلاس‌های ما برایشان فراهم نبود. با جلسات بسیار که گذاشتیم و هم‌فکری تیم آموزشی تصمیم به تولید محتوای آموزشی در قالب فیلم استاندارد گرفتیم و هم‌زمان کلاس‌های غیرحضوری را استارت زدیم.

و حالا روزهای بسیاری گذشته و هنرجوهای ما در تهران و خیلی از شهرهای ایران در کنارمان آموخته‌اند و وارد بازار کار شده و هنوز هم در کنار آنها هستیم. ما با هدف آموزش بهترین‌ها آکادمی فرین‌کوکوآ را روزبه‌روز بزرگ‌تر کرده و تمام تلاش‌مان اراِئه جدیدترین و به‌روزترین رسپی‌های مدرن و کاربردی دنیاست.

اتفاقی که یک روز با هم‌فکری دو نفر آغاز شد، اکنون بسیار  وسیع شده و ما افتخار می‌کنیم که در این راه افراد زیادی وارد سفره کسب و کار آکادمی ما شده‌اند و با عشق کار می‌کنند.